وقتی ما آمدیم محله ایثارگران اینجا بیرون شهر بود!
سال۸۶ که فاطمه افشار پا در محله ایثارگران گذاشت و در خیابان اندیشه ۹۷ ساکن شد، هیچکدام از بولوارکشیهای فعلی وجود نداشت. خانهشان حاشیه بولوار میثاق بود، اما آن موقع این بولوار یک خیابان صدمتری بود. اطرافشان تعداد کمی خانه بود و بعضی از ساکنان در زمینه امور زراعی و فروش گوسفند فعالیت داشتند.
از همان ابتدای سکونت، کفش آهنی به پا کرد و امور فرهنگی و عمرانی را پیگیری کرد؛ بههمیندلیل هم چهرهای آشنا بین اهالی است. مراودات زیاد او با اهالی باعث شده است خاطرات مختلفی داشته باشد که یک سر همه آنها محلهاش است.
سیزدهبهدر سال۸۶ که داشتیم خانه را میساختیم، چون آهن آورده بودند، همسرم گفت نمیتواند به بیرون شهر بیاید. من و بچهها آمدیم کنار ساختمان نیمهکاره، پیش همسرم و بساط جوجه را راه انداختیم. بعد از آن هم خواهر و برادرهایمان یکییکی به ما ملحق شدند.

وقتی در محله مسجد نداشتیم، در خانهها نماز جماعت اقامه میکردیم. پنجسال دوندگی کردیم تا بالاخره مسجد ولیعصر (ع) روبهروی خیابان آیتالله مشکینی۴۳ ساخته شد. سال۹۲ که اولین نماز جماعت را در آن خواندیم، از خوشحالی سجده شکر به جا آوردم.

از سال۸۷ تا الان هرسال چهارشنبهسوری با همسایهها میآییم در همین زمینهای خاکی حاشیه میثاق، بین هاشمیرفسنجانی۷۳ تا ۸۳. آش میآوریم و آتشهای کوچکی به پا میکنیم. مردم هم میآیند و از این فضا استفاده میکنند.

بعد از دو سال نامهنگاری، خط۸۳۱ آبان سال ۱۳۹۳ از محله ما عبور کرد و خوشحال بودیم. اولینبار که سوار خط شدم، یکساعتونیم در مسیر بودم و دیر به مقصد رسیدم. حسابی توی ذوقم خورد، ولی کمکم به طولانیبودن مسیر عادت کردم.

زمستان سال۹۷ که برف آمده بود، همسر و فرزندانم و همسایهها کنار خانهمان در اندیشه ۹۷ یک آدمبرفی سهمتری درست کرده بودند. خیلی از رهگذران میآمدند و با آن عکس میگرفتند. بعد دیدیم شبکه خراسان هم از آن فیلم گرفته و پخش کرده است.

اولین سوپری که این اطراف برپا شد، سوپر «نوعی» در خیابان اندیشه۷۸ بود که دیگر وجود ندارد. یادش بهخیر؛ هرروز برای خرید شیر در صف میایستادیم. به کسانی که زیاد از او خرید میکردند، روزنامه میداد. من هم مشتری پروپا قرصش بودم و همیشه برایم روزنامه کنار میگذاشت.
* این گزارش چهارشنبه ۱۹ آذرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۴۵ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.
